دل نوشــ ــتــ ــ ـه هــ ــآی پــــسرکــــــ تنهـــــــآ
دل نوشــ ــتــ ــ ـه هــ ــآی پــــسرکــــــ تنهـــــــآ
مجموعه قوانین آزاد راه عشق...

مجموعه قوانین آزاد راه عشق:

با وارد شدن به نیمه ی دوم تابستان و دور شدن کامل نوجوانان و جوانان از فضای مدرسه و دوستان و افزایش حس تنهایی، با افزایش سفر و تردد در جاده های عاشقی مجازی و واقعی همراه هستیم.

پس برخود لازم میدانیم که مجموعه ای از قوانین آن را در اینجا بیان کنیم... 

قانون 1:

دور زدن یکدیگر در آن اکیدا ممنوع می باشد...

قانون 2:

ورود و خروج در آن محدود است و شما حق به بازی گرفتن افراد را ندارید...

قانون 3:

تقاطع هم سطح نداشته و هیچگونه رابطه ی عاشقانه ی هم سطح دیگری از آن نمی گذرد...

قانون 4:

غالبا با پرداخت عوارض همراه است که می تواند مادی و یا معنوی باشد، پس قبل از ورود به این راه ها حتما از داشته هایتان اطمینان حاصل کنید...

قانون 5:

حداقل سرعت در آن باید به قدری باشد که طرف مقابل وجود شما و عشق بینتان را احساس کند و حداکثر سرعت در آن نباید به قدری باشد که هریک از طرفین احساس خطر کنند و یا در معرض آن قرار بگیرند...

قانون 6:

عبور و مرور عابران پیاده که اشخاص سوم در این رابطه عاشقانه محسوب می شوند، اکیدا ممنوع است...

تبصره:

پلیس در برخی از کشورها، حداکثر سرعت مجاز را به صورت آزمایشی افزایش داد که با آسیب به طرفین و عوارضی جبران ناپذیر همراه بود...

پسرک تنها، سفر خوبی را برایتان آرزومند است...

 

موضوعات: متن های... , ,
[ پنج شنبه 22 مرداد 1394 ] [ 11:42 ] [ سعید ] [ بازدید : 479 ] [ نظرات () ]
دردسرهای عظیم 1 ( داستان )

کتونی هاشو پاش کرد و به سرعت به طرف در رفت که یهو با صدای مامان عطیه که سحر رو صدا میزد سرجاش میخکوب شد.

چند وقتی میشد که سحر به علی شک کرده بود و بخاطر همین رابطشون شکر آب شده بود و علی هم که ازین اوضاع خسته شده بود، ازش خواسته بود تا خوب فکراشو بکنه و اگه واقعا اونو دوست داره ساعت 5 پارک لاله باشه تا هم برای اولین بار هم دیگه رو ببینن و هم نشونه ی آشتیشون باشه.

ادامه مطلب

[ سه شنبه 20 مرداد 1394 ] [ 16:4 ] [ سعید ] [ بازدید : 664 ] [ نظرات () ]
عـ ــ ــشــ ــق دومــ ـــ ــ ...

گفتمش آرام جانی؟

گفت نه

گفتمش شیرین زبانی؟

گفت نه

گفتمش نامهربانی؟

گفت نه

میشود یک دم بمانی؟

گفت نه

دیگری از پسی آمد و دل بدو داد در

مات و مبهوت خیالم را در به در

ادامه مطلب

موضوعات: اشعار , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:45 ] [ سعید ] [ بازدید : 366 ] [ نظرات () ]
چشمــانت را ببند...

گفت: چـشمانت را ببند و کلمه ای در جوابم بگو...

عــشــق:

گفتم: فدای تــو

مهربـانی:

گفتم: برای تــو

صداقـت:

گفتم: پیش روی تــو

مـــــــن:

گفتم: فدا و پیش رو و برای او

گفت: یعنی چه؟

گفتم: یعنی میدانم که راهت به کجاست!!!

خیلی وقت است که میدانم و دم نمیزنم...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:38 ] [ سعید ] [ بازدید : 265 ] [ نظرات () ]
چه میگـــ ــویی دخــ ـتــ ــرک؟؟؟

چه میگـــ ــویی دخــ ـتــ ــرک؟؟؟

اشک میریزی و ناله سرمیدهی که گناهت چیست؟

می دانی گناهت چیست؟

گناهـت آن است که در دل خود دل پَــری و دل از کف این و آن میبری...

آنـگاه که دلت ویرانه به صد دل شد، تکه هایش را در دست میگیری و می گویی

خدایا گناهم چیسـت؟؟؟

گرگ ها در کمین اند، چرا کمکم نمی کنی؟

چشمــانت را بازکن...

گرگ ها درکمین برهنه بره هایند...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:35 ] [ سعید ] [ بازدید : 274 ] [ نظرات () ]
یــادت می آیــد؟؟؟

یــادت می آیــد؟؟؟

یادت می آید که دستانت را گرفتمو صورتم را نزدیک آوردم، نزدیک و نزدیک تر

امـــآ

این بار لب هایم بر گونه هایت ننشست

بلکه حرفی را زمزمه کرد:

دیگر خسته شده ام

فـــراموشم کن...

بانوی من، هرکجا که هستی، پشیمانم، برگرد...

لبانم از آن روز محکوم به تنهایی اند

برگــــرد...

 

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:34 ] [ سعید ] [ بازدید : 296 ] [ نظرات () ]
هـــ ــرزگــ ــی...

مردمان شهر می گویند: تو هرزه ای...

اما غصه نخور عزیزکم!!!

عشق هرزگی نمی شناسد

ازین پس با هم دنیایمان را می سازیم

تو ملکه ی عشق می شوی و من غلام ناز و ادایت...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:31 ] [ سعید ] [ بازدید : 246 ] [ نظرات () ]
بوی آدمیــت...

شب هم شکوه ام را به خدا کرد تا که خدا گفت

با خود چه میکنی بنده ی من؟؟؟

گفتم: خدایـــا! چه دنیاییست؟

چگونه آنرا تحمل میکنی؟؟؟

این همه آدم، یک نفر بوی آدمیت نمی دهد...

همه رهایم کردند...

خدا گفت: تو خود آدم بودی؟؟؟

گفتم، آ. آ. آ. آری

از اول تا به آخر

گفت: نبودی...

اگر بودی دلبر یک روزه را معشوق خانه ی قلبت نمیکردی!!!

راست میگوید خدایم...

نیامده جانم را فدایت کردم...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:26 ] [ سعید ] [ بازدید : 210 ] [ نظرات () ]
تنهــ ــ ــآیی...

گفتم جمله بساز

من، تو، تنهایی؟؟؟

گفت: تا تو را دارم، تنهایی در فرهنگ دلم معنایی ندارد...

و تو؟؟؟

گفتم: من، تو، هزارخاطره...

خندید و گفت: پس سهم تنهایی چه شد؟؟؟

گفتم: تو که باشی، تنهایی هم خود می آید...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:21 ] [ سعید ] [ بازدید : 211 ] [ نظرات () ]
آغــ ـــوش...

گفت: چرا دیگر در آغوشم نمیگیری؟

گفتم: حرف های مردم عذابم می دهد...

گفت: خیال است، عذاب منم، مردم بهانه اند

گفتم: خیانت که باشد، عذاب هم میشوی...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:21 ] [ سعید ] [ بازدید : 219 ] [ نظرات () ]
زندگــ ــی...

گفت: زندگی را بخش کن...

گفتم: من، تنهایی، گریه های شبانه!!!

اخم کرد...

خندیدم و گفتم: خیلی وقت است که می دانم، بخشی از زندگی او شده ای!!

زبانش بند آمده بود

گفتم: هیس، برو، فقط زندگی او را بخش نکن...

 

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:17 ] [ سعید ] [ بازدید : 326 ] [ نظرات () ]
چشمــانت را بازکـن...

چشمــانت را بازکـن...

به یاد بیاور بیغوله هایی که در آن شب را صبح می کردی!!!

همین برایم در کنار آن همه غرورت کافیست...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 17:5 ] [ سعید ] [ بازدید : 418 ] [ نظرات () ]
ای کـــ ــاش!!!

کاش همچون گذشته بودی!!!

دلم خوش بود که وقتی همسایه ام از سگ زیبایش می گوید من هم تو را دارم که برایش بگویم...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 13:49 ] [ سعید ] [ بازدید : 487 ] [ نظرات () ]
سوال مبهم؟؟؟

برایم سوال بود که با آنهمه خوبی، چرا رفت؟!؟

تا که امروز در کتابی خواندم:

به حیوانات محبت نکنید...

 

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 13:48 ] [ سعید ] [ بازدید : 473 ] [ نظرات () ]
قـــلآده....

 

گفتی: چه سریست که تا با دستانت مرا در آغوش گرفتی، آرام گرفتم؟؟؟

اما من کاری نکردم!!!

فقط " قلاده ات " را سرجایش گذاشتم...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 13:41 ] [ سعید ] [ بازدید : 792 ] [ نظرات () ]
میــ ـــمـیــ ــرم...

گفتی اگر نباشی

" میــ ـــمـیــ ــرم "

اما غصه نخور!!!

بعد از من چوپان ساده ی دیگری خواهد بود که احساساتش را نشخوار کنی...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 13:23 ] [ سعید ] [ بازدید : 429 ] [ نظرات () ]
آخرین کلام

هنوز یادم نرفته آخرین کلامت را:

" قدرت را ندانستم "

عــ ــ ــزیــ ــزکــ ــم;

اگر قدر دانستنی بود که درکت میکردم!!!

قدر احساس میخواهد که تو ذره ای نداشتی...

موضوعات: متن های... , ,
[ دو شنبه 19 مرداد 1394 ] [ 13:9 ] [ سعید ] [ بازدید : 660 ] [ نظرات () ]
LastPosts
قـــلآده.... (1394/05/19 )
آخرین کلام (1394/05/19 )